اون شبی که چشم مهتاب به نگاه باغچه خندید چیکه چیکه دست بارون خواب شیشه ها رو دزدید دیوارای سنگی باغ دل به پیچک ها سپردن ابرا با ستاره هاشون دل کفترا رو بردن اما من اینقده بی تو تک و تنها تو خیابون واسه تو گریه می کردم عاشقونه زیر بارون عاشقونه زیر بارون اون شبی که دستای باد موی بیدو شونه می کرد رازقی با طعم شعراش کوچه رو دیونه می کرد چشمای اشکی شبنم دل سپرده بود به باقچه رنگ و روی عاشقی داشت گل سرخ روی تاقچه اما من اینقده بی تو تک و تنها تو خیابون واسه تو گریه می کردم عاشقونه زیر بارون عاشقونه زیر بارون اون شبی که دو تا قمری دل می دادن عاشقونه واسه هم قصه می گفتن توی ایوونچه ی خونه وقتی که ابرا رو دنیا رنگ فردا می کشیدن ماهی های عاشق حوض خواب دریا رو می دیدن اما من اینقده بی تو تک و تنها تو خیابون واسه تو گریه می کردم عاشقونه زیر بارون عاشقونه زیر بارون