بر آنچه دلخواه من است حمله نمیبرم خود را به تمامی بر آن می افکنم اگر بر آنم تا دیگر بار دیگر بار بر پای بتوانم خاست راهی به جز اینم نیست توان صبر کردن برای رو در رویی با آنچه باید روی دهد برای مواجهه با آنچه روی میدهد شکیبیدن گشاده بودن تحمل کردن آزاده بودن چندان که به شکوه در می آییم از سرمای پیرامون خویش از ظلمت از کمبود نوری گرمی بخش چون همیشه بر میبندیم دریچه کلبه مان را روحمان را ♪ اگر میخواهی نگهم داری دوست من از دستم میدهی اگر میخواهی همراهیم کنی دوست من تا انسان آزادی باشم میان ما همبستگی از آن گونه میروید که زندگی ما هر دو تن را غرق در شکوفه میکند ♪ من آموخته ام به خود گوش فرا دهم و صدایی بشنوم که با من میگوید این لحظه مرا چه هدیه خواهد داد نیاموختم گوش فرا دادن به صدایی را که با من در سخن است و بی وقفه میپرسد من بدین لحظه چه هدیه خواهم داد