تو این شبای سوت و کور که راه به جایی ندارم از این قفس که خونمه راه رهایی ندارم به هر دری که میرسم به روی من بسته میشه حتی دیگه سایه من از خود من خسته میشه یه جای دنج و بی صدا برای گریه هام میخوام با کوله بار انتظار شبونه پا به پا میام تو این شبای سوت و کور که راه به جایی ندارم از این قفس که خونمه راه رهایی ندارم ♪ تو جاده های بی عبور مسافر تنها منم آروم آروم میشکنم و از خودمم دل میکنم غروب میشه با دل شب دردامو تقسیم میکنم یه شکل بی جون و رمق تو آیینه ترسیم میکنم یه پنجره نیست که به من آسمونو نشون بده هوای تازه ای میخواممحم به من دوباره جون بده ♪ تو جاده های بی عبور مسافر تنها منم آروم آروم میشکنم و از خودمم دل میکنم غروب میشه با دل شب دردامو تقسیم میکنم یه شکل بی جون و رمق تو آیینه ترسیم میکنم یه پنجره نیست که به من آسمونو نشون بده هوای تازه ای میخوام به من دوباره جون بده