تو دنیای بزرگ ما هرکی یه سازی میزنه فرهاد یه کوهو میکنه شیرین دلش رو میشکنه مجنون تموم عمرشو اسیر لیلی میمونه لیلی همش از رفتن و جدایی آواز میخونه زمونه مون زمونه مجنونای قلابیه به چشم لیلیای شهر لنزای سبز و آبیه فرهاد کوه کن دیگه نیست، شیرین به تلخی میزنه عاشقی از مد افتاده، عهدا یه روزه میشکنه یکی لیلی، یکی مجنون، یکی خوشحال، یکی داغون یکی فرهاد، یکی شیرین، یکی شاده، یکی غمگین یکی لیلی، یکی مجنون، یکی خوشحال، یکی داغون یکی فرهاد، یکی شیرین، یکی شاده، یکی غمگین ♪ هرکی یه سازی میزنه، کی میدونه چاره چیه قلبا همه سنگی شدن، کی میدونه کی به کیه وقتی یکی واسه دلش تو بارون آواز بخونه همه بهش میخندن و میگن دیوونه است دیوونه هر کی واسه یه دلخوشی از صبح تا شب جون میکنه یه کسی عاشق میشه و یکی دلا رو میشکنه یکی میگه که عاشقی فقط یه قصه است تو کتاب اون یکی چشم میبنده و عشقشو میبینه تو خواب (میبینه تو خواب) یکی لیلی، یکی مجنون، یکی خوشحال، یکی داغون یکی فرهاد، یکی شیرین، یکی شاده، یکی غمگین یکی لیلی، یکی مجنون، یکی خوشحال، یکی داغون یکی فرهاد، یکی شیرین، یکی شاده، یکی غمگین