دیگه خامم نکن من از اون پخته هام از اون ته مونده ها از اون سوخته ها از اون سوزهایی که گداکش شدن زده سرماش به دل که ناخوش شدم بذا بهتر بگم یه پکر خجسته ام دیگه مستم نکن از اون بی جنبه هام تگری بازم و کف کوچه هام کف آسفالت دل شکوفه زدم گاو احساسو باهاش علوفه زدم نزن این حلقه رو که در دلو بسته ام چون عشق همه اش یه حرفه همه اش یه بازی، که دائم می بازی عشق همه اش یه حرفه همه اش یه بازی، که دائم می بازی ♪ چرا من تلخ شدم چه بی اعصاب شدم سمت فکرای بد چرا پرتاب شدم چرا منفی شده نگاهم به عشق چرا دست چپم این شعرو نوشت چرا نق می زنم یه میان سال خسته ام منم مثل شما یه روز مثبت بودم توی ابراز حس بی لکنت بودم نشد از کام عشق بگیریم یه لب نشد از شور عشق بشینیم به تب حالا هی در بزن من در دلو بسته ام چون عشق همه اش یه حرفه همه اش یه بازی، که دائم می بازی چون عشق همه اش یه حرفه همه اش یه بازی، که دائم می بازی چون عشق همه اش یه حرفه همه اش یه بازی، که دائم می بازی چون عشق همه اش یه حرفه همه اش یه بازی، که دائم می بازی چون عشق همه اش یه حرفه همه اش یه بازی، که دائم می بازی