تو اون شبای تاریک ستاره بی خبر بود تو کوچه ها صدای عبور رهگذر بود تو باور قدم هاش یه فصل بی بهاره غم چشای خستش از کوچه یادگاره یه آسمون سیاهی پناه لحظه هاشه یه بغض سرد و سنگین تو غربت صداشه تو اون شبای بن بست بهونه بود که میمیرد اون عابر غریبو به شهر قصه میبرد کسی خبر نمیشد کسی دلش نمی سوخت وقتی مسافر شهر گریه به گریه می دوخت کسی خبر نمیشد کسی دلش نمی سوخت وقتی مسافر شهر گریه به گریه می دوخت گریه به گریه می دوخت تو اون شبای تاریک ستاره بی خبر بود تو کوچه ها صدای عبور رهگذر بود تو باور قدم هاش یه فصل بی بهاره غم چشای خستش از کوچه یادگاره یه آسمون سیاهی پناه لحظه هاشه یه بغض سرد و سنگین تو غربت صداشه تو اون شبای بن بست بهونه بود که میمیرد اون عابر غریبو به شهر قصه میبرد به شهر قصه میبرد تو اون شبای تاریک