جا اضطراب مردن به فکر این زمین باش ما پادشاه اونیم یا کلمون کنیزاش واسه انتقام خودت چند تا خونو ریختی تو بی باور من باور هر دومون گریختیم از دست قصد وصل ما قسم به نسل دستو پا زدن تو هر چی وصف حال عصر طوفان عصر ماست با دستای باز کل زندگیمیو میدوید مخم چیزایی که برای تو میدونم پوخن کل شهرو میکوبم تو هم با چهارتا جمله ای که میسازم رو هم کشیدی کشیدم کشیدی کشیدند ربع زندگیم میونه کشیدن غریب غریب غریبگی کیه بی طرف برندست همیشگی اینه منو میشناسی دور از شلوغیا خزو لمپهن کل شهرو شکو شبهن من پر از خوشیه تویه کلبه ام وقتی هر چی کشیدی خوب جواب میگیره پالسایه مخت شعر آهنگ جدید صادق پالس روشنایی خورشید درخشش میکندو ما اینجا زنده شد آنچه مرده بود بی پروا در اینجا این نشانه ها هم همینجاست من یه اوجه بی دلیلم قاتله قاتله این زمینم من یه برجه نیمه خم غرشه رعدی که بد مهیبم از خواصم خلق خود رو پر شدم همه جا من همینم پیامبر شما من غریبم من دیوانم من عجیبم دل به چی تو دنیات دادی که کردی اشاره به کل دنیا برد دادی به بردات خیلی و دلخوشی اما به کهنه بردات دعای مادر لبخند دوست مرگ سرما تو وودکای روز شاخه ها تو دستام گل داد آرزوهام شد کارایه روز اوف دیگه نفس نمیاد قفس دنیاست پس قفس نمیخواد تو دست من مشتی مرض نمیاد با اینکه ویروسو کنست نم یگاد عادت میشه این برتر بودن سیاهو سفیدش قلبن خوبن قناعت همون خوشبختی بود تمام صلحا تو بخشش بودن بنویس قضاوت فقط مخصوصه خداست بنویس حماقت جداست رشادت جداست بنویس اوله قصه که هممون بودیم بنویس یکی بودو یکی نبودش کجاست بیا و این جهش رو لمس کن