از کوه، از برف از ترنگ های یخ از آفتاب داغ روی شنهای نرم از روز، از ماه، از پاییز سال از یه عشقِ گس مثل خرمالوی کال ♪ خسته ام از فصلی که هست از اینکه واسه من مثل همیشه ست ♪ از قوز از ترس از این همه شکست از آرزوها که تو سرم به گل نشست از درد از زخم از زبده و هوس از قرصهای خوابم پر از هرکی و هرچی که هست خسته ام از خونه ی کوچکم از سقف و دیوارش، از قهوه و سیگارم از رنگ طوسی دود جلوی پنجرم از فریادِ خشمی که مونده تو حنجرم ♪ میخوام بخوابم برم برگردم به روزهای بچگی دلم پای موشک میخواد رویا پوچ های الکی هرچی که رنگ دارم و روی فرداهام میپاشم باید یه جا قایم بشم که هیچوقت پیدا نشم میخوام بخوابم برم برگردم به روزهای بچگی دلم پای موشک میخواد رویا پوچ های الکی هرچی که رنگ دارم و روی فرداهام میپاشم باید یه جا قایم بشم که هیچوقت پیدا نشم