تو این سیاهی نشون بده به من ستاره های تو چشاتو که میدرخشن تو شب منو بغل کن توی بی وزنی بذار دستات حلقه ی زحل شه دور تا دوره تن من من از انفجار ی سیاره ای یخ زدم نه شهاب سنگی از فلز من هجم فشرده ای از زخمم فضانوردی ام در فضای خالی بین دوتا بیت نورانی جای خالی تو رو هیچ فضایی پر نمیکنه منم خاموش میشم مثل ستاره ای که میسوزه و نور میشه در جهانی که همواره در حال انبساطه تو این همه سکوت صدا بزن منو که گوشام تشنه ی ی فریاد گوشخراش ه من روی مدار منظومه ی اندام تو میگردم تا تنت آخرین سیاره ی من شه فضانوردی ام در فضای خالی بین دوتا بیت نورانی جای خالی تو رو هیچ فضایی پر نمیکنه منم خاموش میشم مثل ستاره ای که میسوزه و نور میشه در جهانی که همواره در حال انبساطه ما علیه زمان اعلام جنگ کردیم ولی زمان ی سیاهچاله است ما رو میبلعه نمیتونم جلوی سکوتمو بگیرم کاش اینو فوق این بازگشت منو ببره باز به گذشته