خرت و پرت های این خانه چشم تو را که دور می بینند یک بند پشت سرم حرف می زنند گلدان ها، پرده ها، تخت خواب آشفته ظروف تلنبار بر هم، مجلات بازمانده بر میز حتی این گربه بی چشم و رو که در غیاب تو ترجیح می دهد حیاط همسایه را می گویند تو که نیستی تنبل می شوم و سمبل می کنم هر مهمی را کسی نیست به این کله پوک ها بگوید وقتی تو نیستی چه فرقی می کند فرقم را از کجا باز کنم و یقه ام را تا کجا کسی نیست به این کله پوک ها بگوید وقتی تو نیستی چه فرقی می کند فرقم را از کجا باز کنم و یقه ام را تا کجا از فرودگاه که بر دارمت خواهی دید ریش سه روزه ام سه تیغه است و معطر و خط اتو بازگشته است به پیراهن و شلوارم کسی نیست به این کله پوک ها بگوید وقتی تو نیستی چه فرقی می کند فرقم را از کجا باز کنم و یقه ام را تا کجا کسی نیست به این کله پوک ها بگوید وقتی تو نیستی چه فرقی می کند فرقم را از کجا باز کنم و یقه ام را تا کجا