کاش میشد دید ، کم رنگِ راهو کاش میشد کشید خطِ اول پَر و بالو سَر و کمر خودش میاد نخند به قوسِ زانو که خودش پیداست از حمله غولِ کوچه هامون پیدا مثِ خون توو جوبِ جاری وسطِ شهر تا پایِ درخت اندیشه ها با میوه ی جنگ چند نسل خون سیرتون میکنه؟ چند تا دیگه از سینمونو تیرتون میخوره تمومش کنید این خیمه شب بازی رو ما عروسک نیستیم ، ما قلبمون میتَپه جون داریم فقط بی کس و کاری تو ، نزنم با تیر من انتخابمو قبل از هستیِ تو کردم که به من ربطی نداره چی واست مقدسه تقدسِ دروغت توو سرم باطومه چون من نقشه های شومتو خوندم از وجودت که به هم میریزه آرمانمو بود و نبودت سراب درست همون راهیو رفت توو سرمون که زمان سراب درست همون مزارِ خاکِ عاشق به سران توان. خونِ پدران. توده به عیان فراموشی مَرض نیست ، نه فراموشی عقیدست سراب ، درست همون راهیو رفت توو سرمون که زمان سراب ، درست همون مزارِ خاکِ عاشق به سران توان ، خونِ پدران ، توده به عیان فراموشی مَرض نیست ، نه فراموشی عقیدست دزدای تقدس ، دزدای آروم حال و طالبِ قلمرو تعصب اینجا طاقت درد رویاست ، قامت خم رسواست تو آیندمو نمیبینی توو آب کُر تو بگو جرمم چیه ناله کنان صدا از اشتباه پدران یا اجتماعِ فراط من همون شمعِ معبدتونم گوش میشم من همون شرابِ حادثه ی نوش میشم دیوارِ کاخِ جهلمو دهن باز میکنم معنا رو جسم میشم آسمونو چشم میشم دیگه این خون خوردنی نیست بریز سر سره بریز که وقتِ رفتنه غرور کشتنی نیست ، خشممون آبه یه روز شعله ی آتیشِ شرتون مهاره میگن بعدش بهاره ، ما الآن ذوب میشیم روییدن از نگاهِ سایه های عمارتتون محاله سراب درست همون راهیو رفت توو سرمون که زمان سراب درست همون مزارِ خاکِ عاشق به سران توان. خونِ پدران. توده به عیان فراموشی مَرض نیست ، نه فراموشی عقیدست به کنجِ جهان سراب درست همون راهیو رفت توو سرمون که زمان سراب درست همون مزارِ خاکِ عاشق به سران توان.خونِ پدران. توده به عیان فراموشی مَرض نیست ، رفیق. فراموشی عقیدست سراب