مه: خاطرات عمر رفته در نظر گاهم نشسته در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته ای خدای بی نصیبان طاقتم ده طاقتم ده قبله گاه ما غریبان طاقتم ده طاقتم ده (ساغرم شکست ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی) 2 در میان طوفان برموج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم تا نام من رقم زده شد یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم (ساغرم شکست ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی) 2 تو تشنه کامم کشتی در سراب نا کامی ها ای بلای نافرجامی ها نبرده لب بر جامی می کشم به دوش از حسرت بار مستی و بد نامی ها برموج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم تا نام من رقم زده شد یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم (ساغرم شکست ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی) 2 حکایت از چه کنم شکایت از چه کنم که خود به دست خود آتش بر دل خون شدۀ نگران زده ام برموج غم نشسته منم در زورق شکسته منم ای ناخدای عالم تا نام من رقم زده شد یک باره مهر غم زده شد بر سرنوشت آدم ساغرم شکست ای ساقی رفته ام ز دست ای ساقی