یارا با دل ما کاش ندانی که چه ها کردی ما را با غم این عشق سراسیمه رها کردی بی تو عافیتی در طلب عمر نمی بینم بی تو جان به لبم آمده ای باور شیرینم مستم گرچه به دنبال می از وصل تو می گردم دستم گرمی دستان تو را می طلبد هر دم بی تو حال من چشم به در دوخته آشوب است با تو درد همین عشق پدرسوخته هم خوب است آهم تویی، ماهم تویی، محبوب دلخواهم تویی از بین آدم ها فقط او را که می خواهم تویی آهم تویی، ماهم تویی، محبوب دلخواهم تویی از بین آدم ها فقط او را که می خواهم تویی او را که می خواهم تویی ♪ دارم چشم تو را می نگرم کار دلم آه است یارم ماه ترین ماه ترین ماه ترین ماه است بی تو زندگی ام خاطره یک دم کوتاه است بی تو خانه من، خانه نگو کلبه ارواح است رویت داده مرا باده به اندازه ی ویرانی مویت شعر بلندی ست به مضمون پریشانی حافظ وصف تو گفته ست که این گونه خرامی سعدی از تو سروده ست که سر حلقه ی خوبانی آهم تویی، ماهم تویی، محبوب دلخواهم تویی از بین آدم ها فقط او را که می خواهم تویی آهم تویی، ماهم تویی، محبوب دلخواهم تویی از بین آدم ها فقط او را که می خواهم تویی او را که می خواهم تویی