پاییز که میشه دلم آشوب میشه پاییز من بدجور دلگیرم همیشه انقدر با تو زندگی کردم تو این فصل حس میکنم پاییز میمیرم همیشه چِشاتو بگیرم یه روز از خودم صداتو صداتو چه باید کنم؟ اصلا راه که میرم تو هر جایِ شهر هواتو هواتو چه باید کنم؟ هواتو بگیرم یه روز از خودم دارم دورِ قلبم قفس میکشم یقین دارم عطرت توو اون نقطه هست توو هرجا که راحت نفس میکشم به چی فکر کنم توی تنهاییام؟ که سمتِ تو یک شب حواسم نره چه رختی بپوشم تو روزای سرد؟ که عطرِ تو توی لباسم نره به غیر از تو باید به چی فکر کنم؟ تو چالوس وقتی که بارونیه بدونِ تو لعنت به این جاده ها که هر چهار فصلش زمستونیه دلم نیست بعد تو جایی برم برم از خودم از تو به کی بگم؟ میونِ یه مشت زوجِ خوشبخت که تو رو میشناسن برم چی بگم؟ من از فکر هر کی به غیر از خودت پُر از اضطرابم پُر از دلهره از اینکه کسی تو اتاقم بیاد از این خونه حالم بهم میخوره به چی فکر کنم توی تنهاییام؟ که سمتِ تو یک شب حواسم نره چه رختی بپوشم تو روزای سرد؟ که عطرِ تو توی لباسم نره به غیر از تو باید به چی فکر کنم؟ تو چالوس وقتی که بارونیه بدونِ تو لعنت به این جاده ها که هر چهار فصلش زمستونیه