ولی مکالمه یک روز محو خواهد شد و شاهراه هوا را شکوه شاه پرکهای انتشار حواس سپید خواهد کرد و نیمه راه سفر، روی ساحل جمنا نشسته بودم و عکس تاج محل را در آب نگاه می کردم دوام مرمری لحظه های اکسیری و پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ ببین دو بال بزرگ به سمت حاشیه روح آب در سفرند جرقه های عجیبی است در مجاورت دست بیا، و ظلمت ادراک را چراغان کن که یک اشاره بس است حیات ضربه آرامی است به تخته سنگ مگار و در مسیر سفر مرغ های باغ نشاط غبار تجربه را از نگاه من شستند به من سلامت یک سرو را نشان دادند و من عبادت احساس را و به پاس روشنی حال کنار تال نشستم و گرم زمزمه کردم