برو یه جای خلوت تو سکوت خودتو بذار جای من حرف آخر، وصیت، دلنوشت اصلا هر چی هی به نام خدایی که خیلی کرده اذیتم به نام اونی که بام بوده دیده وضیته ام این حقیقته است که همیشه تلخه هممون میریم طبیعتا یه بیت ساده بسه واسه گفتن وصیتم اون جا که بغضه توت، از درونت یه چی خورد تکون میای به خودت میبینی هنو نشستی قفل اون روزا که از ته دل بود خنده هات از صدات میشد بفهمی چیزی داری واسه ساختن لحظه هات اما رفت به باد، این بخت ماست و گره کوری سهم ما که وا نمیشه تا سپیده فکر واهی سخته داش و آرزوی این که روز آخر برگرده باز که آخرین دیداره و بغض و خشم و رقص باد و باز باران با ترانه باز تو با سکوت و بعد سجده عکس من که باز میشه با قنوت تو دستای برادرم اصلا، نمیشه باورم که میرم من همیشه مومن، یگانه یاورم که بغضای بی دلیل مزاحم نشه هر ثانیه من شرمنده ام از این به بعد اگه پشتت خالیه یادش بخیر، یادته فریاد خاموشتو که بعد دعوامون دریغ کردی آغوشتو من میرم اما از اون جا هر لحظه پیشتم نبینم بغض کردی، اشکات چرا میچکن؟ پاشو واسا داداشی، ببینم چرا تکون میخوری؟ سردته؟ تو کوهی مرد، محکم باش، کوه نمیلرزه که از این جا به بعد خودتی، چیزی که ازم میمونه یادمه که اونم فراموش میشه، این خصلت هر آدمه که باعث میشه حتی با فکرش عقلت از هوش بره اگه یه روزی دلتنگم شدی همین آهنگو گوش بده که نوشتم واست تا ازم بمونه یادگاری همین تو عمرم یه خواهش داشتم ازت که رومو زدی زمین ولی میدونم حتی بعد مرگم هم تو قلب پاکتم میای به دیدنم اما مشتی میبینی خاکتم این خاطرمه که الان مونده بغل چند تا قاب عکس و بعد من فقط بنویس روزی یه خط به جای من سر خاکسپاری ترکی بذا که شاهده غمام شده تو پلی لیست شاهین گوشیم شاعر تمام شده اگه خواستی میتونی تنهایی بری پارک و بکنی بهم فکر رو نیمکتمونو یاور همیشه مومنو بذا پلی شه گفتم میمونم همیشه بد قولی شد و رفتم باز دیگه تبریکم نمیخوام بیست و یکم بهمن ماه دیگه وقتی بارون میاد و دلم میگیره بی هوا نمیگم پاشو بیا، آنتن نمیده اینورا هیییی اینارو به کی میگی تو؟ کلمه هارو واسه چی میچینی خب؟ آلزایمر گرفتی مگه؟ تهشو یادته دیدی چی شد؟ هیچی، تو تنها موندی اونم پی یه سری دیگه انگار نه انگار اون طرفا مثل تو کسی دیده که باز کام آرومتر اینا حکم باروتن خدا دید توی تابوتم، ای وای بارون زد تا یادم بندازه تنها کسیه که به فکرمه میخواد ببرتم پیش خودش تا منو از این جا بکنه چون اونم تنهاست مثل من میخوابه با غم ها اونم مثل من انگاری دلش پره از آدم ها اونم انگار همدم میخواد واسه ی تنهاییاش دنبال یه هم قفس میگرده لای چند تا دیوار فردا میام، چند تا سیگار وردار بیار من تا بیام تسکین بد حالیام، منو خدا و تنهاییام از اون طرفه جاده باز کرد آغوششو بغض کرد، زار زد، کم کرد نورشو با وجودم حس کردم اون صدای خوبشو پرسید حالت چطوره؟ بش گفتم خوبه، شکر گف کم دروغ بگو، مگه من حالتو نمیدونم وقتی همه رفتن مگه من کنار تو نمیمونم؟ الانم میریم یه جایی بهتر از بهشتمون حرفای آخرته هر چی مونده بش بگو راستی ته کمدم یه بغضه که میخواد بشکنه سه چهار تا دفتره، کل چیزایی که نوشتمه اگه خواستی بخونشون، مناجات منه با قلم چیز خاصی ام نداره، همه اش از تو و عشقمه که اونم... هی بگذریم وقت کمه یه صدا از رو به روم میاد میگه که وقته مرگمه بیا جلوم واسا واسه آخرین نگاه پر حرف این جوری نمیفهمن نامحرمایی که دورتن این جوری میتونم کل حرفامو یه جا بگم وصیتم انقده طولانیه باس صدتا بیت به گا بدم این جوری میتونم با چشمای قفل به چشمات برم هر چی نگفتم با زبون و میخوام با چشمام بگم این جوری میتونم کل حرفامو یه جا بگم وصیتم انقده طولانیه باس صدتا بیت به گا بدم کل حرفامو یه جا بگم وصیتم انقده طولانیه باس صد تا بیت به گا بدم