آه شرمم، از عرق خیس میشم حس میکنم امیدی چند وقت نیست پیشیم حق کف دسته، سند سختیش پینه است اون جا که دنیا بابا رو صد هیچ میزد گلومونو تلخيش ميزد یکی با وضو گناهاشو تطهیر میکرد انگار فلات پارسيم، اينا چنگیز میشن تو پتکتو بكوب، من تندیس میشم كبودتر از همه داستانا همین صدامه که خورد هر چی نعره داشت تاحالا ناجی کدومه؟ میاد از ته صلوات ها یا خشونت ته پاسگاها تاریکی موند و صبح نیومد هشدار که ستمگرا خوش نمونن يه شب، مشتام گره بود و خواب دیدم جفت پوچ بود، از جفتش گل درومد صدامو داری از ته حنجره هنو کابوس دشمنای ننه قحبمه یکی پول شام سی نفره کره گردنش این جا بین بد و بدتر، بده بدتره واسه چی بود هر طوری جنگیدی؟ تو این که زخمو خوردی از خودی شکی نی الان وزن کلمات انقدر سنگینه که من فوت کنم تو صورتت چری پس میدی بگو خدا با ماهاست کی؟ دوره شاید، نمی بینه، بالاهاست، سیف چرا یکی شبا لوله پای پتو دهنش و یکی دیگه میزنه تو آناناس نی؟ سنگینه کامش هوا وقتی یه شب سر خوش رو بالش نذاشت واسه خودتون این جا زمین ساکت تراست با په خورشيد دکوری که تابش نداشت با دردا میرقصه کبوده آسمونش اگه فردایی هستش کبودی رو تن مردا بیرنگه چه دلگیره غمی که تو قلبا میگنده داره با دردا میرقصه کبوده آسمونش اگه فردایی هستش گاهی نفستو حرفا میبنده ولی کبودی رو تن مردا بیرنگه یکی بود و یکی نبودش با خدا قدم میزنم رو این خاک کبودش با انگشت نشون میدم من بنده هاشو بهش خنده هاشون گمه تو این دوره زمونه بهشت یعنی روز بهتر از دیروز و نبينن شادی توی خونه نبوده تلوي مي رو بخورن، نه چک روزگار اگرم خوردن سرخیش نمونه اوس کریم تو بگو که چقدر بسازيم ها؟ کی تموم میشه تموم گريه زاریا؟ نذار که الكيا سر جات بشینن کورشون میکنه مارو مات میبینن یکی با اسمت داره سر میبره یکی دیگه حق مارو تا به سر میخوره همشونم دباغن، پی پوستمونن و پاهامون قلمه، سنگا به سر میخوره من گرمی و سرما رو دیدم نگاهای آدمای سربارو دیدم من زخمی تنها رو دیدم لرزش دستای تنها رو دیدم غصه ی امروزو نمی خورم، نمی برم نمی دوئم پی اش چون فردارو دیدم چشامو نمی بندم رو به حقیقت آخه لرزیدم به موقعش و ترسامو دیدم همیشه جنگیدم بر خواسته هام تا داشته هام بشن و غمشو نخورم قفل بوده روبروی ما همیشه درا کی گفته نباید سمتش بدوئم؟ صلح، ثمره ی جنگه، نه سازش رک، گوشات تنگه نسازش آوار میشه سرت سنگه نسازش زندگی میرقصه با چنگت، نه سازش با دردا میرقصه کبوده آسمونش اگه فردایی هستش کبودی رو تن مردا بیرنگه چه دلگیره غمی که تو قلبا میگنده داره با دردا میرقصه کبوده آسمونش اگه فردایی هستش گاهی نفستو حرفا میبنده ولی کبودی رو تن مردا بیرنگه