ای بی خبر نِگر بعد از شکست عهد بر دل چه کرده ای ای بی خبر اگر از من نهی به دل مشکل چه کرده ای ای بی خبر اگر از من نهی به دل مشکل چه کرده ای ای وای از غمت دل را ربوده و رفتی و بعد از این ای بی خبر دیگر پشت دَرِ مرا منزل چه کرده ای ای بی خبر دیگر پشت دَرِ مرا منزل چه کرده ای از من شدی جدا با دیگری شُدی این لحظه آشنا از من شدی جدا با دیگری شُدی این لحظه آشنا ای بی خبر دیگر بر عشق خود مرا مایل چه کرده ای من دل فگار و تو چون سنگ بی زبان ایستاده ای خموش من دل فگار و تو چون سنگ بی زبان ایستاده ای خموش ای بی خبر نِگر احوال این همه محفل چه کرده ای ای بی خبر نِگر بعد از شکست عهد بر دل چه کرده ای ای بی خبر اگر از من نهی به دل مشکل چه کرده ای ای بی خبر اگر از من نهی به دل مشکل چه کرده ای ای وای از غمت دل را ربوده و رفتی و بعد از این ای بی خبر دیگر پشت دَرِ مرا منزل چه کرده ای ای بی خبر دیگر پشت دَرِ مرا منزل چه کرده ای مشکل چه کرده ای چه کرده ای مشکل