بیهوده خوارم می کنی من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را بیهوده خوارم می کنی من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را شب ها به یاد روی تو خون است و دل جان می کند ای یار سنگین قلب من زارم مکن بهر خدا من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را من دوست می دارم تو را گریه گریه گریه دو دیده ای تر دارم دردی به جگر درام دو دیده ای تر دارم دردی به جگر درام اما به هزار امید سوی تو نظر دارم اما به هزار امید سوی تو نظر دارم بیهوده خوارم می کنی من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را بیهوده خوارم می کنی من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را شب ها به یاد روی تو خون است و دل جان می کند ای یار سنگین قلب من زارم مکن بهر خدا من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را من دوست می دارم تو را دو روزه بوود دنیا لطفی به کرم بگشا دو روزه بوود دنیا لطفی به کرم بگشا و از گوشه ای تنهایی باری بکنم آوا و از گوشه ای تنهایی باری بکنم آوا بیهوده خوارم می کنی من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را بیهوده خوارم می کنی من خود نمی دانم چرا با این همه بی رحمی ات من دوست می دارم تو را شب ها به یاد روی تو خون است و دل جان می کند ای یار سنگین قلب من زارم مکن بهر خدا من خود نمی دانم چرا من دوست می دارم تو را من خود نمی دانم چرا من دوست می دارم تو را من خود نمی دانم چرا من دوست می دارم تو را من خود نمی دانم چرا من دوست می دارم تو را من دوست می دارم تو را فقط تو را تو را