یار من وقتی که زلفاشو پریشون میکنه دلمو دلمو خون میکنه وقتی با چشم سیاهش منو افسون میکنه دلمو دلمو خون میکنه میسوزه از غم و باز عشقشو حاشا میکنه میره و چشمهامو از گریه چو دریا میکنه میدونه باز من سرگشته رو پیدا میکنه میدونه باز من سرگشته رو پیدا میکنه یار من وقتی که زلفاشو پریشون میکنه دلمو دلمو خون میکنه وقتی با چشم سیاهش منو افسون میکنه دلمو دلمو خون میکنه --- --- نمیدونه اون دو تا چشم سیاه اونو رسوا میکنه نمیدونه مثل گل اون خنده ها مشتشو وا میکنه میسوزه از غم و باز عشقشو حاشا میکنه میره و چشمهامو از گریه چو دریا میکنه میدونه باز من سرگشته رو پیدا میکنه میدونه باز من سرگشته رو پیدا میکنه یار من وقتی که زلفاشو پریشون میکنه دلمو دلمو خون میکنه وقتی با چشم سیاهش منو افسون میکنه دلمو دلمو خون میکنه