در بیابانی دور که نروید جز خار که نطوفد جز باد که نخیزد جز مرگ خفته در خاک کسی بنشین مرو چه غم که شب از نیمه رفته است بگذار تا سپیده بخندد به روی ما بنشین مرو حکایت وقت دگر مگو شاید نماند فرصت دیدار دیگری بنشین مرو هنوز به کامت ندیده ایم بنشین مرو هنوز کلامی نگفته ایم بنشین مرو چه غم که شب از نیمه رفته است بنشین که با خیال تو شب ها نخفته ایم اینک تو رفته ای و من از راه های دور میبینمت نخفته بر آن پرنیانِ سبز اینک تو رفته ای و من از راه های دور میبینمت نهفته نگاه از نگاه ما ناز نی نی ناز نی نی خواب از تو در گریز و تو از خواب در گریز با خویشتن به خلوتِ دل، میکنی ستیز خواب از تو در گریز و تو از خواب در گریز با خویشتن به خلوتِ دل، میکنی ستیز