من میبینم سایه اش را که میرود (آ) روح او، روحم را با خود میبرد میدانم او نمیداند نامم را (آآ) میدانم که نمیبیند خوابم را و ساعت هاست که من درانتظارم باز او را ببینم (آ) من تا شاید بیاید و کنار من بنشیند به او بگو کنار من باش از پیشم نرو (آ) من میسازم وجودم را به رنگ تو (آآ) هرجایی من میروم نوایی از تو هست(آآ) که میکشد به میان موهایم دست(آآ) در آسمان بمان تا میتابی خوب(هآآآ) حتی کنی روزی چشمانم را کور (آآآ) در انتظارم باز او را ببینم (مم آآ) تا شاید بیاید و کنار من بنشیند واو بگو(یآآ) از پیشم نرو(آآ مم) شاید میبینم خواب، کلماتی که میزنن توی صورتم باد و بهم میگویند داشته باش به یاد وقتی نمیتوانی کنی خاطراتتو پاک، شاید میگویند راز روبروی ما و مارا میکنن ناز و من میزنم برای رقصیدنشون ساز و از هوش میروم و زود زود دست دوست میزند به سرم و میگوید من را با خود میبرد