واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند گوییا باور نمیدارند روز داوری کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند ♪ بنده پیر خراباتم که درویشان او گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند آه، آه از دست صرافان گوهر ناشناس هر زمان خر مهره را با دُر برابر میکنند هر زمان خر مهره را با دُر برابر میکنند ♪ واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیکر می کنند گوییا باور نمیدارند روز داوری کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند ♪ بنده پیر خراباتم که درویشان او گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند آه، آه از دست صرافان گوهر ناشناس هر زمان خر مهره را با دُر برابر میکنند هر زمان خر مهره را با دُر برابر میکنند ♪ واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دگر می کنند گوییا باور نمیدارند روز داوری کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند ♪ بنده پیر خراباتم که درویشان او گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند آه، آه از دست صرافان گوهر ناشناس هر زمان خر مهره را با دُر برابر میکنند هر زمان خر مهره را با دُر برابر میکنند