دستی افشان، تا ز سر انگشتانت، صد قطره چکد هر قطره شود خورشیدی، خورشیدی ♪ دستی افشان، تا ز سر انگشتانت، صد قطره چکد هر قطره شود خورشیدی، خورشیدی باشد که به صد سوزن نور شب ما را بکند روزن روزن، روزن روزن ♪ ما بی تاب و نیایش بی رنگ ما بی تاب و نیایش بی رنگ از مهرت لبخندی کن بنشان بر لب ما باشد که سرودی خیزد، در خورد نیوشیدن تو ♪ ما هسته پنهان تماشاییم ما هسته پنهان تماشاییم ز تجلی ابری کن بفرست که ببارد بر سر ما ♪ باشد که به شوری بشکافیم باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم به خورشید تو پیوندیم ♪ هر سو مرز، هر سو نام، رشته کن از بی شکلی هر سو مرز، هر سو نام، رشته کن از بی شکلی گذران از مروارید زمان و مکان باشد که به هم پیوندد همه چیز باشد که نماند مرز، که نماند نام ای دور از دست پَر تنهایی خسته است پَر تنهایی خسته است گهگاه شوری بوزان باشد که شیار پریدن در تو شود خاموش، در تو شود خاموش در تو شود خاموش، در تو شود خاموش در تو شود خاموش، در تو شود خاموش در تو شود خاموش، در تو شود خاموش در تو شود خاموش، در تو شود خاموش