کاش مرا نظر کنی کز تو به جان رسیده ام من این حقیقت تو در هر دو جهان رسیده ام کاش مرا نظر کنی رویت ماهم آرزوست در پس حجم بی کسی پشت و پناهم آرزوست من به کجا سفر کنم ؟ در پی تو خزان شدم سوخت مرا آتش دل شعله بی امان شدم من به کجا سفر کنم ؟ در پی تو خزان شدم سوخت مرا آتش دل شعله بی امان شدم روح مرا همچو غبار آرام به باد داده ای ساده به یک خاطره ٔ رفته ز یاد داده ای در دل من نشسته ای از تو جفا اثر نکرد زخم زدی به جان من این به وفا اثر نکرد مرز جهان نگاه توست، من ز تو بیکران شوم گر تو نظر کنی مرا معجزه زمان شوم این همه راه رفته ام تا به تو انتها رسم گر چه به حبس عشق تو ماندمو مبتلا رسم من به کجا سفر کنم ؟ در پی تو خزان شدم سوخت مرا آتش دل شعله بی امان شدم من به کجا سفر کنم ؟ در پی تو خزان شدم سوخت مرا آتش دل شعله بی امان شدم