من همه مسیرها رو رفتم الآن توو دل جادمه مقصد اشک هام روو گونه هام میرقصن تنهام ولی همراهم هنوز خاطره هام هستن من خستم روحم رو کندم از این بدن رفتم تا برزخ اینجا توو این برزخ با دست های خودم نمیکنم کاخی رو که ساختم خراب نقش نمیشه هر نقشه ای داشتم برات کسی نمیکنه آرزوی باختن برام پیر نمیشم تا دونه ای که کاشتم دراد مامان نمیگه چه خواب هایی که داشتم برات به دوزار نمیفروشه تو رو رفیقت آدمها ترجیح میدن خود تو رو به جیبت چشم ها نمیبینه صدی رو فقط آدمها زور نمیزنن بشن بدی رو بلد نه نمیکنن دل و روح کسی رو لگد روت نمیگیرن که بگیرن مسیر رو ازت توو این برزخ هر وقت دلت بخواد یکی رو داری توو هر شرایطی بده نجات یکی که نتونه ببینه که تو گرفته صدات بشه خیال راحت بهش بگی برسه به داد چاق چاقه نفست رمقت کسی نمیکنه دمقت خوب نمیشه حال احدی از غمت هیچکسی نمیبره نمیدوزه عقبت تو هم عین خودمی، ریختنت به هم منم مثل تو ام، عین تو میکشنه دلم منم روزی صد بار خسته میشم اما فکر نکن به این زودی دست میکشم نه پر حرفم لب هام بستست پر سر صداست توی مغزم ولی من الآن یه سکوت تلخم پر رنگ بودم الآن کمرنگم انگار هر چی بود رو نقش بازی کردم جایی نموند واسه تصویری از من رو بوم نقاشی محوم از پیش خودم رفتم باید برگردم من خستم روحم رو کندم از این بدن رفتم تا برزخ رفتم