بیستو یک ماه سینا ساعی برگشت وقتیکه پست کردم دفترچمو گفتم وقتشه ببینم چن چندمو زدم درجمو دیدم کچلمو بعدم صبر کردم از اول هر قدمو برا هر چیزی آماده بودم که اومدم این سرباز میخواد که توجیح بشه سریع میخوام ی نظامی منو بشناسه اونم دقیقا توو محیط خدمتی پس شدم سفیر جامعم توو پادگان معروف نبودم ساده تر بود پازلام احترام احترام پا بکوب احترام پا بکوب پا بچسبون تازه کار اعزامی دلار سه تومن من اصحاب کهفم دیدی میشه اومدم حسابی مداخله کنم کارتم اومدو این شیرینیشه بین کادریا کاری و سربازا محبوب منتظرم منتظرم همه موقعیتا میشدن ازم دور شیرینی ترخیصی مهربون باش مهربون باش مگه فکر کردی حقوقم چقد بود داش دور وریام همه تو تولید هزاری منم خدمتمو توفیق اجباری خودم برا خودم جذابش کردم پس عادت کردم به عذابش کم کم خونوادم دوس دخترم مثه کوه پشتمن اینم لحاظه حتمنو یادم نره سرباز لب مرز قناسه شب سرد و برجکو حواس جمع جمع جنگای تن به تن عوارض مشقت فدای مملکت من تازه کمِ ام به هوادرام بگین من اومدم اومدم امون ندم تمومه نبودنم اومدم ببرم امون ندم بین کادریا کاری و سربازا محبوب منتظرم منتظرم همه موقعیتا میشدن ازم دور شیرینی ترخیصی یه بار تو صف داشت سرهنگ حرف میزد وظیفه بلند گفت ساعی دیسش کن و همه خندیدن پس سعی میکردم زیاد تو دید نباشم چون چه بخوام چه نخوام دردسر میشم پس برو بیا اما استتاری موتوری دادم با اسمِ ساعی جونیِر سینیِر پله کاری بعدم بُرشام سنگین و انفجاری خواب و غذا خراب کبوده چشم همه منتظرن نبود بکِشن اَگ اِگ اوگ مشغوله رژه ام لفظای با مزه از تو دلِ جمع همه مَط میزدن هرجا میبشد جنس رفاقتا مرامی طور مستیِ توو مخی مزه یِ کما سلامتی روحِ خسته ی شما بینِ کادریا کاری و سربازا محبوب منتظرم ، منتظرم همه موقعیتا میشدن ازم دور شیرینی ترخیصی میتونم سربازی باشم که توو صفِ ترخیصم اینم سه نقطه