امروز مثل روز قبل بعد کار ناخواسته زدم تو بندر فرار غروب تو بغض مثل بچگیام وقتی نگام میرسید به آخر قطار کشتی ها اومدن و رفتن ولی کشتی من نمیندازه لنگر تو کدوم اقیانوس پنهونه؟ میون کدوم آب ها زندونه؟ دوباره رفتم دوباره رو انداختم زیرانداز پاره رو بلندیِ بوق آخرین کشتی بیدار کرد تو آسمون اولین ستاره رو که روشن شد آسمون لاغر یکم معنی داد این انتظار یاوه رو ریشه اعتصاب آب کرده بود شاید که فراموش کرده بود انتظار ساقه رو تو نیستی آبم گِلیه تموم آفتابم گِلیه بیداری این روزا خواب تلخیه نیستی، تموم خوابم گِلیه کودکی نابم گِلی دستای سابیده به تابم گِلی نفسمو راحت میدزدن اما نیستی صدای هاپ هاپم گِلیه اقیانوسم مُرد کشتی کجایی؟ بندرم بازار فروش کلک شد رخ نشون بده دِ لعنتی چوبت تَرکه شک شد، باورم فلک شد اگه نیای امشب وسط دریام با این که سرده میلرزه دستام اقیانوسم مُرد کشتی کجایی آهای عابر! منم پامه زنجیرِ این ساحل رو به روم آبه، پشت سرم خاکه گیرم وسط ترسم اینه که میمیرم وسط وقتی میای دل من، دل شهر دل بندر میگیرن واست عمری اسیرم، لعنت به دریا کشتی ندارم، لعنت به سرما این روزا شلوغه اما بی فروغ شاید که خود کشتی هم دروغه من و تو باید یاد بگیریم شنا هر چند که این دریای کوچیک بزرگه بیا کشتی هم باشیم عابر بیا با هم بشیم مسافر دستای من حاضرین پارو بشین؟ چشم من، میشی نا خدای من؟ آهای سینه سکان من میشی؟ راه زیادی مونده تا خدای من اگه نیای امشب وسط دریام تموم راهو میرم با دستام بیا کشتی هم باشیم عابر بیا با هم بشیم مسافر اقیانوسم مُرد کشتی کجایی؟ بندرم بازار فروش کلک شد رخ نشون بده دِ لعنتی چوبت ترکه شک شد، باورم فلک شد اگه نیای امشب وسط دریام با اینکه سرده میلرزه دستام اقیانوسم مرد کشتی کجایی