دو تا پاتو می زدی رو سنگ سرما آتیش کشیدی توی جنگ سرما کشیدی با چه قوسی تو موهات دستتو پا کوبیدی شیشه ی خونه ها شکست تویی خنده به جنگ موی دماغ خونه ها عطسه ی سنگ پا کوبیدی با چشای بسته چه رقصی رو خورده شیشه های شکسته می کردی فصل باد واقعیت در آغوش گرفته بودم یالتو تو با فشار رقصیدی توی باد سیال و رقصیدم پشت رقص سیال تو ار تراس خونه های قصه نامه ای رقص کنون از دست های زنی مضطرب رها شد مثل دستمال و کاغذا و ساقه ای زرد ما رقصنده های ارکستر واقعیت رقص می شدیمو رقص می شدی تو تو چادر سیاه شب غرق می شدی با موج خروشان تیرگی مقابل من آروم می افتادی توی ساحل من من با تو دیدم که مرگ پس می کشه یه مغروق چطور بازم نفس می کشه من آری به زندگی رو با تو فهمیدم اینکه این بار سنگین رو سر سخت می کشه دنبال تاریخ بگردید تو دست و پای زخمی آهنگای ما دنبال تاریخ بگردید تو شعر های واقعی باورای ما دنبال تاریخ بگردید تو سایه های زیر عفونت ستم دنبال رقصنده هایی که رقصشون گلوله است تو صورت ستم دنبال تاریخ بگردید که قدرت نداره اعتنا به رقص ما دنبال تاریخ بگردی تو صحنه های وهم خواب پا برهنه ها و تو از شهر و هر صدا که میای به سمت زندگی واقعی یعنی مبارزه میون خورشید و وهم سایه ها دنبال تاریخ بگرد رقصیدیم توو این جهان تنگ بنا شده این ارواح مغروق مردگان رها شده با گوشه ی چشم نگاهمون می کردن آجرا تو استخون بی جون خونه های فقر وقتی که باد جدایی آواز شد آخرین اصطکاک دست ما ساز شد من از پشت کشیده شدم توی طوفان من پنجه هام مشت تو پنجه هات باز شد از اون روز که تو سایه ها جدا شدیم مثل همه همسایه ها جدا شدیم دو جوونه ی کوچیک رو نهال زندگی که تو روز تقسیم شاخه ها جدا شدیم هوای شاخه ی من شک شد دور از شاخه ی تو شاخه ی من تک شد تا آخرین لحظه رسیدی به بودن تا فهمیدم درخت این قافله پیچک شد دنبال تاریخ بگردید تو دست و پای زخمی آهنگای ما دنبال تاریخ بگردید تو شعر های واقعی باورای ما دنبال تاریخ بگردی تو سایه های زیر عفونت ستم دنبال رقصنده هایی که رقصشون گلوله است تو صورت ستم دنبال تاریخ بگردید که قدرت نداره اعتنا به رقص ما دنبال تاریخ بگردید تو صحنه های وهم خواب پا برهنه ها و تو از شهر و هر صدا که میای به سمت زندگی واقعی یعنی مبارزه میون خورشید و وهم سایه ها دنبال تاریخ بگرد