أ من بابت هیچی توضیح نخواه هرچی میخوای ببرو چیزی نزار این دره دیوونه روزی ده بار میره أ حال عادیه براش زوره تنگی این نفسا من با این ضربان تند رفیقم با سوت گوشام که برام لالایی خوند رفیقم جفت چشامو به خون کشیدمو انقد پارم نمیتونم خوب ببینم حاجی من نشد به چیزی بگم نه یه بار فقط أ درد دست چپم میبرم حساب همه مسیرا رو میرم تا وسط راه و میرینم توو کل قولام تا میزنه باد هه أ خودم بیشتر همه چی زدم الان خیلی ساله به خودم سر نمیزنم و جای همه مشتام رو تخته سینمن منو این سیگارا نخ به نخ کشیدنم و پَ بند نفسام شد یکی در میون دیدم فقط میدم توو نمیدم بیرون انگار سیگارام یه بسته تیغ توو ریه ام شیکوند که با هر نفسم کل سینم میسوخت دیگه نه میکشیدم بکشم نه حالت عادیو تحمل میکرد کِششم چقد انگشت خودم رفت توو چشم و چقد هر روز با دست خودم تنبیه میشم اه من أ خودم شاکیم حاجی بهم خوش نمیگذره هرجا میرم حاجی یه جوری شده رو فرم باشم یه روز همه ازم میپرسن خوشحالی براچی؟ اه بابا من این نبودم انقد هر روز پخش زمین نبودم چی میخواستم و چی در اومد نگاه دیگه بهم کیا تیکه میپرونن باید ده پونزده سال بگذره تا بفهمی که همون یه بار بوده که حالت دیگه خوب نمیشه از دست همتون کشیدم تو دیوونه ای هیچکس هیچی بهم یاد نداد کاش یکی اون موقع ها چیزارو به من میگفت ولش کن دنیای ما آدم بزرگا رو بزار برا خودمون من یکیم مثِ تو توو کوچه پس کوچه های خاکی لولیده و قد کشیده حالت دیگه خوب نمیشه یادتون رفت یاده من موند مرور حرکتای همتون شد کاره هر روز من رو همه لباسام خاکه هنوز توویِ این خیابونا پُره از ما بهترون خیلیا اشتباه اومدن حاجی خدا نبود شد ، پَ میشه اگه تو هم نباشی من یه دریا ریختم پا گُلم پلاسید نمیدونم چپ افتادم با خودم برا چی أ لایه پنجره جوونیمو فوت میکنم و دود میشم و دود میکنم و اصاً یه چند وقته یه جوری شدم و دم به دقیقه خالی میکنم پشت خودمو هی ، زندگی کردنو یادم میره حتی یادم میره که یادم میره شده بیست و پنج سالم دیگه و هنوز پیش خودم کارم گیره ولش کن میدونی از این همه بدبختی چجوری خلاص میشیم یه شب یه شام درست حسابی بپزی بخوریم بعد سر فرصت همه ی درز های در و پنجره هارو ببندیم یکی اون شیر گازو باز کنه بریم بخوابیم صبح نشده همه دردسر هامون پریده آدم بمیره بهتر از اینه که خُل باشه ولی فکر کنه سالمه