بوی چوب خیس نوع صندل بوی آرامش بوی جنگل صدای کوبش بارون به برگ نور شب تاب و قانون و رنگ یه جای دور تو قلب دریا یه درخت رو صخره تو بین ابرا یه جایی که فقط خدا بلده یه جایی که دوری از این شهرا از تمدن از تفکر از قلب مُرده از تمسخر از وجود این طاعون این چارچوبا و این قانون از گناه و از ایمان از دو پهلو و از ایهام از تمام ساخته ی بشر از زمانش تا دیوار... شهد شیرین شریان شعور ترس این شیب أ شب های صعود حرفای داغِ خورشید و سنگ فهمه پیچی که باد ساده بود محیط کوچیکم از دنیای تو بزرگتره اونورت دیگه اگه جایی باشه جای منه زمینی پر از ابر و آسمونی پُر گل! محبوب جیغ کلاغه جا صدای بلبل... قلبای باز لخت بی لباس برکه ی خون پُر از پروانه هاست عکس زمین تو یه رود توی مارس جایی که خالی از صفر و یکاست اونجا ارواح توی باد میان بیرون أ تو خونه ها مشغول غربال دونه هان امضا نقاش سوررئال...