در شهر شدم شهره بر عشق و نظر بازی عیبم تو چرا جویی؟ افسانه چرا سازی تاوان ملامت را با حنجره خواهم داد این ننگ از آن من ، آن نام تو را خوش باد تا زلف بود، چنگی ، تا حنجره، آهنگی تا رنگ شرابم هست ، من هستم و یکرنگی تا زلف بود، چنگی ، تا حنجره، آهنگی تا رنگ شرابم هست ، من هستم و یکرنگی این چرخ چو می دانی میرا بود و فانی بر ذمه تو ماند کام ار تو نبستانی تصنیف و شراب و شعر در دامن مه رویی سلطان جهانم من ، آن قبله منم گویی تا زلف بود، چنگی ، تا حنجره، آهنگی تا رنگ شرابم هست ، من هستم و یکرنگی تا زلف بود، چنگی ، تا حنجره، آهنگی تا رنگ شرابم هست ، من هستم و یکرنگی در شهر شدم شهره بر عشق و نظر بازی عیبم تو چرا جویی؟ افسانه چرا سازی؟ تاوان ملامت را با حنجره خواهم داد این ننگ از آن من ، آن نام تو را خوش باد تا زلف بود، چنگی ، تا حنجره، آهنگی تا رنگ شرابم هست ، من هستم و یکرنگی تا زلف بود، چنگی ، تا حنجره، آهنگی تا رنگ شرابم هست ، من هستم و یکرنگی تا زلف بود، چنگی ، تا حنجره، آهنگی تا رنگ شرابم هست ، من هستم و یکرنگی