این کوزه چو من عاشق زاری بوده است این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده است این دسته که بر گردن او میبینی دستیست که برگردن یاری بوده است دستیست که برگردن یاری بوده است دستیست که برگردن یاری بوده است دستیست که برگردن یاری بوده است این کوزه چو من عاشق زاری بوده است این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده است این دسته که بر گردن او میبینی دستیست که برگردن یاری بوده است دستیست که برگردن یاری بوده است این چرخ فلک که ما در او حیرانیم حیرانیم حیرانیم حیرانیم حیرانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم خورشید چراغدان و عالم فانوس ما چون صُوریم کاندر او حیرانیم ما چون صُوریم کاندر او حیرانیم دل ای دل، دل ای دل دل ای دل، دل ای دل دل ای دل، دل ای دل دل ای دل، دل ای دل دل ای دل، دل ای دل دل ای دل، دل ای دل ای دل غافل دل شیدا