یو شاید امروز آخرین روز زندگیمه شاید قراره که سفر من برسه به ته شاید همین، آخرین قطعه ام باشه آخرین صدا از آخرین دل نوشته من شاید بعد پیچ بعدی دره است شاید ماشین تو همین سراشیبی کله است شاید این آخرین گاز، آخرین دنده است آخرین بازی تو نقش راننده است شاید قراره بعدش برم از این دنیا دربست برم و بشم واسه همیشه خارج از دسترس شاید فاصله ام با مرگ همین یه ذره است یه لحظه است، شاید یه هفته است شاید دیروز که گذشت، آخرین جمعه بود شاید امروز، آخرین شنبه است اصلا شاید امروزم مثل همه روزای رفته است مثل همه فرصتایی که دادم از دست کی می دونه که کدوم گُله، کدوم پوچ؟ کی می دونه که چی تو دوتا دست بسته است؟ شاید وقت دل جویی از یه دل شکسته است بدون معطلی، بدون دست دست شاید این جا یه تیکه از بهشتی که میگنه شاید این آخرین فرصتمون واسه خندیدنه شاید این عشقه، شاید وقت رسیدنه شایدم برعکس، وقت دل بریدنه شاید همه این سختیا فقط خوابه شاید از فردا خوشیا بی حسابه شاید تا این لحظه طعم همه چی تلخ بوده شاید از این لحظه به بعد، زندگی به کامه شاید باید راضی شم به همینی که هست شاید باید خودم بکنم شرایطو عوض شاید باید همین جا بمونم اسیر جبر یا شاید باید برم سفر، بدون صبر شاید، شاید، شاید، شاید پشت هرچیزی که فکر می کنم یه شایده از این به بعد باید ببینم با دقت باید شادیامو بکنم با همه قسمت از این به بعد نباید زندگی کرد از این به بعد فقط باید کیف کرد از این به بعد باید ببینم با دقت باید شادیامو بکنم با همه قسمت از این به بعد نباید زندگی کرد از این به بعد فقط باید کیف کرد