دیدی چه زود بغضم شکست در چشم من شبنم نشست من بی غزل بی منظره بی حوصله بی پنجره ای آینه ای روبه رو حرفی بزن چیزی بگو فرصت نشد از تو بگم همیشه من دیر میرسم این فرصت بی برگ و گل حوصلمو سر می بره فرصت نشد از گل بگم آستینم از گریه تره دیدی چه زود دیدی چه زود دیدی چه زود گفتی دیگه دیر دیره ای خوش ترین آواز من حرفی بزن حرفی بزن من دیر دیر بی نفس تو صبح زود شب شکن حرفی بزن ای رفته تا بغض غزل با نبض تو دریا شدم در فرصت بین دو دست رسوای قصه ها شدم تنها شدم دیدی چه زود دیدی چه زود دیدی چه زود گفتی دیگه دیر دیره در فرصت بین دو دست رسوای قصه ها شدم فرصت نشد از تو بگم همیشه من دیر میرسم دیر میرسم دیدی چه زود دیدی چه زود اما هنوز گفتی دیگه دیر دیره اما هنوز از سوز تو دیدی چه زود ابریشمم گر می گیره اما هنوز از سوز تو دیدی چه زود ابریشمم گر می گیره