میهنی می سازیم میهنی می سازیم می سازیم میهنی می سازیم که در آن قانونی برتر از خواسته ی مردم نیست رنگ ها آزادند متفاوت باشند ساز را می گوئیم بنواز از نُتِ ممنوع شده به قلم می گوئیم هر چه خواهی بنویس بنویس از همه ی آبی ها از دلِ عاصی و شورش گرِ موج ما فرا می خوانیم همه ی حجره ها را که بخوانند از اوج میهنی می سازیم همه در آن آزاد پیروانِ همه ادیان دلشاد آن چه ممنوع است تنها واژه ی ممنوع است میهنی می سازیم که در آن هیچ زنی در قفس تقدیری حلقه ی زنجیری نیست اسیر مرد و زن یکسانند همگی انسانند میهنی می سازیم قلب ها از خورشید آگاه است مخمل نور براندازه ترین جامه برای ماه است بهترین پوششِ مردم آری جامه ی دلخواه است باغ باید همه اش پُرباری رود باید جاری سفره ها خالی از احساسِ نداری میهنی می سازیم که در آن هر پایان نام یک آغاز است که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است نام این میهنِ آزادشده ایران است