هرگزم
هرگزم
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
(هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود)
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
(در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند)
(در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند)
(تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود)
(تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود)
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
(برود از دل من)
(برود از دل من و از دل من)
برود از دل من و از دل من آن نرود
برود
(برود از دل من)
برود از دل من و و از دل من آن نرود
(آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت)
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
(آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت)
(که اگر سر برود)
(که اگر سر برود از دلم و از)
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
برود
(که اگر سر برود)
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
(گر رود از پی خوبان دل من معذور است)
(گر رود از پی خوبان دل من معذور است)
(درد دارد چه کند)
درد دارد چه کند)
(کز پی درمان نرود)
(کز پی درمان نرود)(کز پی درمان نرود)(کز پی درمان نرود)
(هر که خواهد که چو حافظ نشود)
هر که خواهد که چو حافظ نشود
هر که خواهد که چو حافظ نشود
سرگردان
سرگردان
(دل به خوبان ندهد)(دل به خوبان ندهد)از پی ای
دل به خوبان ندهد از پی ایشان نرود
ندهد
(دل به خوبان ندهد)
دل به خوبان ندهد از پی ایشان نرود
آن نرود
(نرود)