بی تو مانده ام در کرانه ی اشک و آه جانسوز سوز سینه ام شعله میکشد از دل شب و روز چه گویم برای تو از این دل رمیده که آهش ز دست غم به کبریا رسیده همه عشق و دلدادگی پرتوی زندگی از رخ تو دمیده چه گویم برای تو از این دل رمیده که آهش ز دست غم به کبریا رسیده همه عشق و دلدادگی پرتوی زندگی از رخ تو دمیده ای جوانه ی باغ زندگی، ای سرود هستی ای ترانه ی جاودانه ی عاشقی و مستی تو ای آه سینه سوز، دمی رهایم کن تو ای عشق جانفرا، بیا و صدایم کن بیا با شکسته دل تو مهربانی کن بیا با نوای جان تو همزبانی کن ای جوانه ی باغ زندگی، ای سرود هستی ای ترانه ی جاودانه ی عاشقی و مستی بی تو مانده ام در کرانه ی اشک و آه جانسوز سوز سینه ام شعله میکشد از دل شب و روز چه گویم برای تو از این دل رمیده که آهش ز دست غم به کبریا رسیده همه عشق و دلدادگی پرتوی زندگی از رخ تو دمیده چه گویم برای تو از این دل رمیده که آهش ز دست غم به کبریا رسیده همه عشق و دلدادگی پرتوی زندگی از رخ تو دمیده ای جوانه ی باغ زندگی، ای سرود هستی ای ترانه ی جاودانه ی عاشقی و مستی بیا ای سپیده ام، چشات غم انگیزست که خنده ات به جان و دل بهار گلریزست بیا ای طنین جان، نوای تارم باش در این سردی خزان، تو نوبهارم باش ای جوانه ی باغ زندگی، ای سرود هستی ای ترانه ی جاودانه ی عاشقی و مستی ای جوانه ی باغ زندگی، ای سرود هستی ای ترانه ی جاودانه ی عاشقی و مستی ای جوانه ی باغ زندگی، ای سرود هستی ای ترانه ی جاودانه ی عاشقی و مستی